درست یک سال پیش در چنین شبی
در تاریکی دستانش را پنهانی فشردم
عصار میخواند :
چون دوست دشمنی کرد ، دیگر چه میتوان گفت
با یار ناجوانمرد دیگر چه میتوان گفت
با محرمان همراز،با همرهان ناساز،با همزبان بد عهد
دیگر چه میتوان گفت
من میخواندم :
ابری ترین هوا رو تو چشم تو می بینم
شبا به زیر بارون با یاد تو می شینم
و او فریاد می زد :
گفته بودم عاشقم ... خُب،حرفمو پس میگیرم
...
و به خیال خود عشقش را پس گرفت
اما ندانست که در حقیقت
عاشقی دروغ نیست
حیف اینرا نفهمید
حیف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر