در حصار خود تنها نشسته ای
خط قرمز ممتدی به دور خود کشیده ای
تیرباری آماده ی شلیک به دست گرفته ای
و مرتب ناله میکنی :
چرا من تنهایم ؟
چرا دوستی نیست ؟
چرا کسی دستم را نمیگیرد ؟
چرا باید عشق را در پستوی خانه نهان کرد؟
...
...
...
همه جا
صدای دوستی
و
شلیک گلوله
به
گوش
می رسد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر