۱۳ اسفند ۱۳۸۴

توضیح

واقعاً برام جالبه که از روزی که این مطلب را نوشتم تا همین الان که نشسته و دارم اینو مینویسم هشت نفر خودشون رو مخاطب اون نوشته فرض کرده و هر کس به فراخور حال خودش لیچاری بار ِ من کرده ، از اون دوست چند ساله ی عزیز ِ دلم که مطلبی رو نصیحت وار خطاب به من نوشته بگیر تا اون دختر خانم ِ به زعم خود باهوشی که با مخاطب قرار دادنم پس از تهدید من توی وبلاگش خودش رو به همه ی اون واژه ها متصف کرده .
در این چند روزه فکر کردن به این مساله گاهی لبخندی به روی لبم اورده و صدها برابر منو متعجب کرده که چرا کسی خودش رو مخاطب مطالب مهر آمیز من نمیدونه اما تا ناسزائی اینجا میخونه فوراً اونو به خودش ربط میده و دلخور میشه .
جائی خونده بودم که : " زندگی بازتابی از طرز تفکر ما در مورد خودمونه " انگار نویسنده راست گفته
جالب اینجاست که منظور ِ اون مطلب کاملاً مغایر با برداشتهای این دوستانه
بنابر این همانطور که در ایمیلی که برای اون خانم فرستادم گفتم ، لطفاً اگه جنبه ی شنیدن یا اقتضای سنی خواندن مطالب اینجا رو ندارید دیگه اینجا رو نخونید و یا دفعه بعد اگر مطلبی حس ِ بدی به شما منتقل کرد ، پیش از قضاوت حتماً استعلام کنید که منظور شما بودید یا خیر .

*- امشب خانمی توی سریال میگفت : کسی که نمیتونه عاشق بشه ، بزدله ، ترسو ِ ، ...

هیچ نظری موجود نیست: