۱۳ بهمن ۱۳۸۵

من برگشتم

اولين چيزي كه بهت ياداوري ميكنه وارد چه جهنم دره اي شدي برخورد مامور گمركي است كه در واقع دومين نفريه كه توي مملكتت باهاش روبرو ميشي ، نوع نگاه و لحن حرف زدن اين جماعت مرده خور جوريه كه هنوز بعد از چندين بار مواجه شدن با اين جماعت نتونستم بهش عادت كنم ، تاسف همه وجودمو فرا ميگيره و وقتي حالم بدتر ميشه كه ميفهمم ارزياب غير محترم يك ادكلن و يك تيشرت رو از وسايلم كش رفته مرتيكه ي دزد كثافت ِ ...
در مورد ديگر تفاوتهائي كه به شدت جسم و روح آدمو بعد از ورود به كشور خراش ميده بعدها مفصلاً صحبت خواهم كرد ، فعلاً‌ فقط خواستم بگم من برگشتم

هیچ نظری موجود نیست: