۰۵ دی ۱۳۹۳

مرگ مگر اثر کند (10)

برای کسی که دو روز دوری را تاب نمی آورد شش ماه بیخبری برزخی‌ست مرگ آفرین.
بی خبری مطلق، حتی وقتی نمیدانی تمام نامه ها، آفلاینها، ضجه ها و عذرهایت خوانده شده یا نه، در چاه، در بیابان، در کوه ضجه زده ای بی آنکه شنیده شده باشی، خودِ مرگ است.
آری وقتی باعث زجر معشوق شده ای، وقتی زندگی‌ت را از خود رنجانده باشی، وقتی معبود خویش را حتی به اهمال زخم زده باشی و به درد نشانده باشی‌اش باید تاوان بدهی، تنبیه شوی و آرزو کنی از گناهت بگذرد، توبه ات را بپذیرد و باز تورا به خویش بخواند.
اما وقتی صدای ضجه ت، صدای ناله ی از سر درد و ندامتت راه به جائی نمی‌برد، وقتی قطره قطره خونِ رگان خویش را گریستی، وقتی ته میکشی، تمام میشوی و تنها کور سوی امیدت را هم از دست میدهی، وقتی امید عفو و بخشش را از دست بدهی میرسی به آنجا که شاعر میگوید:
توبه نمیکند اثر ... مرگ مگر اثر کند.

هیچ نظری موجود نیست: